باعرض سلام و خسته نباشيد ميخواستم منو در رابطه با موضوعي راهنمايي كنيد ممنونم.
من زني ٢٤ساله هستم كه از يه خانواده خيلي سخت كير كه با مردي ٤ساله ازدواج كردم و خيلي زندكي خوبي داشتم شوهرمو خيلي دوست داشتمو هنوزم دارم هيج مشكلي باهم نداشتيم فقط در روابط زناشويي مشكل داشتيم كه خيلي سرد مزاج بود سال دوم ازدواجمون داخل دانشكاه با يه پسري كه عقد كرده بود و نامزد داشت متاهل بود اشنا شدم هنوز عروسي نكرفته بود خلاصه سال دوم ازدواجم با اينكه رابطم با شوهرم خوب بود ولي به خاطر اينكه شهر دور از خانوادم ازدواج كرده بودم وخيلي تنها بودم به سمت اين اقا كشيده شدم و الان٢سال هست كه باهم هستيم شوهرم خيلي بهم اعتماد داره و اصلا شك نكرده ، من تو كل اين ٢سال خيلي شديد به اين اقا وابسته شدم و ٢٤ساعت حتي وقتي كنار شوهرمم با اون در ارتباطم حالا به هر طريقي جوري كه بدون اجازه هم هيج كاري نميكنيم اون به خاطر من عروسي نميكنه و نامزدش همش عذاب ميكشه و منم به خاطر اون بجه دار نشدم و ١ساله به شوهرم اجازه نميدم بهم دست بزنه اما رابطه بدي نداريم جون اون كلا ميل جنسي كمي داره و براش مهم نيست اما من تو اين مدت ديوونه شدم هم شوهرمو دوست دارم و مطمعنم بميرم طلاغم نميده جون خيلي دوسم داره و هم اينكه خيلي اون اقارو دوست دارم وخيلي بهش عميق وابستم قراره هردو به بهانه اي جداشيم اما ما تو يه شهر كوچيك هستيم نصف شهر از رابطمون با خبر شدن ولي هنوز به گوش خانواده شوهرم نرسيده نامزدش از رابطه من خبر داره اما جيزي نميكه و جداهم نميشه شوهر منم جدا نميشه تو دوراهيي موندم خستم هردوشون اندازه هم دوست دارم دلم نميخواد هيجكس ناراحت بشه اكه ترك هر كدومشون كنم مطمعنم شكست بدي ميخورن فقط از خدا كمك ميخوام دلم بعد ٤سال بچه ميخواد اما نميتونم جون اكه اون اقا بفهمه من با شوهرم هستم ناراحت ميشه و نميدونم جي ميشه اما فكرشم دوري ازش برام سخته ارزومه يكيشون بهم خيانت كنن كه ولش بدم اما هردو منو رو سرشون ميزارن شما بگين چيكار كنم البته من ميخوام راهنمايي كنين كه چطوري ؟از اون اقا خلاص بشم و با شوهر خودم باشم اما چطوري هزار بار قسمم داده هيچوقت ولش نكنم در هيچ صورتي ؟ هميشه ميكه ولم كني ميميرم يه روز منو نشده نبينه باهم شريك شديم يه جا كار ميكنيم البته شوهرم در جريان شراكتمون هست ولي نميدونه رابطه داريم من خيلي ايمانم قوي هست و نمازو روزه و همه چي اعتقاداتم هستم فقط دارم با اين گناه بزرك زندكي ميكنمو دلم طاقت نداره همش ناراحتم كه چيكار كنم اون بدون ناراحتي ولم بده تا من با شوهرم باشم ولي نميتونم ازش دل بكنم ٢ساله فقط با شوهرم فيلم بازي ميكنم و جسمم تو خونشت و روحم پيش اون اونم نسبت به من همينجوره ميكه جداشم توهم جداشو تا باهم ازدواج كنيم اما من جرات نميكنمو همش ميكم طلاقم نميده چيكار كنم راهنمايي كنين خواهش ميكنم خيلي بدبختم،درضمن خيلي تلاش كردم ولم كنه اما هركار ميكنم منو ميبخشه و ميكه ميخوامت حتي خواستم كسي بفرستم باهاش دوست بشه كه بكم بهم خيانت ميكني ولش بدم وبا شوهرم باشم اما بي فايدست بعضي وقتا ميكم نامزدت كناه داره جوابش نميدم ولي خودم نميتونم ديوانه وار دوسش دارم يه بار خواستم خودكشي كنم من بي نهايت خجالتي كم حرف و بي اعتماد به نفسم جرات هيج كاري هم ندارم هميشه تو خونه بودمو روابط اجتماعي پاييني دارم چطوري زندگيم درست كنم تو يه شهرغريب دور از همه كسم راهنمايي كنيد